شب عشق است، نگاهش رو به ماه است
امیری که بی لشکر، سپاه است
به سمت خیمه ها میرفت آرام
به این امید که عباسش پناه است
خیام حادثه در دشت برپاست
بساط عاشقی امروز مهیاست
به سمت علقمه آمد ابوالفضل
حسین بن علی تنهای تنهاست
از جاری علقمه جنون میریزد
از گوشه گوشهی دشت فسون میریزد
در روز دهم دل زمین خشکیده ست
از صورت آسمان خون میریزد
+کورش زارعی بهجانی چهارشنبه 88 بهمن 7 8:9 صبح پیام
تو تنها اتفاقیست که نیفتادهست ()
|