سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به حقّ برایتان می گویم : حکیم از نادان عبرت می گیرد و نادان از هوای خود . [عیسی علیه السلام]

  

 شرم مشک

فریاد العطش کودکان

که برخاست

مشک از خجالت آب شد.


+کورش زارعی بهجانی دوشنبه 86 بهمن 8  9:29 عصر پیام تو تنها اتفاقیست که نیفتاده‌ست ()  

  

 کربلا فرصت عاشقانه‌ی زمین است

دیروز

کودکی شش‌ماهه

رگان خویش را به ملکوت برد

و بذرهای حیات خویش را در آسمان پاشید.

امروز

کودکی در آستانه‌ی سیزده سالگی سبز

روی هزار و سیصد و چند هشتی سیم خاردار

بلوغ می‌یابد

و این چنین رهبری بزرگ می‌شود.

کربلا فرصت عاشقانه‌ی زمین است.

هر کس حسین نمی‌شناسد

عاشقی نمی‌داند.


+کورش زارعی بهجانی دوشنبه 86 بهمن 8  9:28 عصر پیام تو تنها اتفاقیست که نیفتاده‌ست ()  

  

 قصه اما سرخ!

خیمه

دختر

اسب

خیمه خونین

دختر دودا

اسب آشفته

فراتر

     زن

         شیون

فراتر

     خدا

         فریاد

خیمه حسرت

دختر ساکت

اسب یال‌کوب،

                  نارام

و همچنان

         قصه

            اما سرخ!

و همچنان

          قصه

             اما سبز!.


+کورش زارعی بهجانی دوشنبه 86 بهمن 8  9:26 عصر پیام تو تنها اتفاقیست که نیفتاده‌ست ()  

  

 روشندل و ماه

شب مهتابی بود. قرص ماه زیباتر از همیشه، درست در وسط دامان پر ستاره‌ی آسمان نشسته بود. روشندل دلش برای پرسه زدن شبانه‌اش تنگ شد. از خانه بیرون زد. دستی به پوست کشیده‌ی شب کشید و با نفسی عمیق، فضای دل‌انگیز شب مهتابی را در خلوت دلش ریخت. سر ذوق آمد، فریاد زد:

«دوستت دارم ماه!»

ماه قدری خیره‌تر به زمین نگریست تا صاحب این نجوای عاشقانه را بشناسد. این بار زمین روشن‌تر شد. ماه؛ روشندل را دید که سرش را به سمت آسمان گرفته و دست‌هایش را به طرف او بالا آورده است. یک لحظه ماه لرزید، نزدیک بود از آن بالا لیز بخورد و توی آغوش روشندل بیافتد. ماه از این حرکت خود کمی خجالت کشید. هرطوری بود خود را جمع و جور کرد و گفت:

«تو که مرا نمی‌بینی، چگونه دوستم می‌داری؟!»

روشندل در حالی که اشک در چشم‌هایش حلقه زده بود، گفت:

«ماه من! چه خوب شد که تو را نمی‌بینم، چون اگر تو را می‌دیدم، عاشق زیبایی‌ات می‌شدم اما اکنون که نمی‌بینمت، عاشق خودت هستم.»

بغض ماه ترکید و اشک‌های مهتابی‌اش توی فضا بیشتر و بیشتر پخش شد.

کم کم شب رو به پایان بود. ماه به روشندل گفت: «فردا با برادرم خورشید می‌آییم و در دو چشمان تو طلوع خواهیم کرد.»


+کورش زارعی بهجانی شنبه 86 دی 15  9:31 صبح پیام تو تنها اتفاقیست که نیفتاده‌ست ()  

  

 هرگز از مرگ نهراسیده‌ام!

هر وقت به یاد مرگ می‏افتم بیش از هر چیز دیگر به یاد خدا می‏افتم و از این که پس از ترک این جهان در آغوش نور قرار می‏گیرم و میهمان و جیره‏خوار خوان خداوندی می‏گردم، بی‌اندازه خوشحال می‏شوم و خداوند بزرگ را به خاطر این موهبت عظیم شکر و سپاس می‏گویم و فریاد بر می‏دارم:

خدایا! از تو ممنونم که مرگ را آفریدی تا به وسیله آن همچو عاشقی دلداده و دل از کف ربوده با حالتی مست و مدهوش در دامنت بیافتم و همچو کودکی کوچک به بلندای عظمتت بیاویزم و در جوارت به فراغت بال بیاسایم. خدایا! تو چقدر نازنینی که بنده‏ات را چنین به پیش خویش می‏خوانی و عظمتش می‏دهی و بزرگش می‏داری!

خدایا! از تو ممنون و شاکرم که به من آموختی که از مرگ نباید بترسم، از این باید بترسم که شایسته‏ی مرگ نباشم.

شعر زیر که مدت‌ها پیش سروده‌ام، سرود عاشقانه‌ی من است برای در آغوش گرفتن فرشته‌ی به ظاهر ترس‌آور قصه‌ها، مرگ!

 

آواز مرگ

آوازی مرا می خواند

از ته رویاهای تبّرک.

صف ایمان حقیرم امروز

انضباطی یافته است

از نفس سبز کولیها پر شده ام

در سمت درست کوه

خورشید صمیمی شده است

بلوطها می خندند

انجیرها زیبا شده اند

آدمهای عزیز چه خوب و معطر شده اند.

باغها در شوقند

سپیدار در رقص

تک درختان همه شان محترمند

ریشه هاشان در بی نهایت جاریست

آدم تنها تک درخت ماند!

سبز باشیم

مثل درخت!

به چرا فکر نکنیم

به چنین اندیشیم.

مرگ نزدیک است

زمزمه هایش از دل باد می آید.


+کورش زارعی بهجانی چهارشنبه 86 آذر 14  11:2 صبح پیام تو تنها اتفاقیست که نیفتاده‌ست ()  

  

 چه خوب کردی آمدی!

امروز یکی از شعرهای سال‌های تقریبا دور خود را برای شما دوستان نوشتم. باشد که مورد پسند شما خوبان قرار گیرد.

چه خوب کردی آمدی!

چه خوب کردی آمدی

ناز من!

راه ها

تیره ترین و بلند ترین شعرهای بودن

شده بودند.

و چشم های خسته ام

دوردست ترین منظره ها را

می پایید.

تا مگر نشان تو

آیتی باشد

برای تنهایی ام

و غمهای بلندم

که همه غزلهای مرا

تاریک ساخته بودند.

چه خوب کردی

آمدی

باغ دلم شکفت!.


+کورش زارعی بهجانی یکشنبه 86 آذر 11  3:24 عصر پیام تو تنها اتفاقیست که نیفتاده‌ست ()  

  

 ما ز بالاییم و بالا می‏رویم!


+کورش زارعی بهجانی شنبه 86 آبان 26  8:32 عصر پیام تو تنها اتفاقیست که نیفتاده‌ست ()  

  

 نامه آبراهام لینکن به آموزگار پسرش!!

او باید بداند که همه مردم عادل و صادق نیستند، اما به پسرم بیاموزید که به ازای هر شیاد، انسان صدیقی هم وجود دارد. به او بیاموزید به ازای هر سیاستمدار خودخواه، رهبر جوانمردی هم یافت می‌شود. به او بیاموزید که در ازای هر دشمن، دوستی هم هست.

می‌دانم که وقت می‌گیرد اما به او بیاموزید اگر با کار و زحمت خویش یک دلار کاسبی کند بهتر از آن است که جایی روی زمین پنج دلار بیابد. به او بیاموزید که از باختن پند بگیرد و از پیروز شدن لذت ببرد. او را از غبطه خوردن برحذر دارید. به او نقش و تأثیر مهم خندیدن را یاد‌آور شوید.

اگر می‌توانید به او نقش مؤثر کتاب در زندگی را آموزش دهید. به او بگویید تعمق کند، به پرندگان در حال پرواز در دل آسمان دقیق شود. به گل‌های درون باغچه و به زنبورها که در هوا پرواز می‌کنند، دقیق شود.

به پسرم بیاموزید که در مدرسه بهتر این است مردود شود اما با تقلب به قبولی نرسد. به پسرم یاد بدهید با ملایم‌ها، ملایم و با گردن‌کش‌ها ، گردن‌کش باشد. به او بگویید به عقایدش ایمان داشته باشد حتی اگر همه بر خلاف او حرف بزنند.

به پسرم یاد بدهید که همه حرف‌ها را بشنود و سخنی را که به نظرش درست می‌رسد انتخاب کند.

ارزش‌های زندگی را به پسرم آموزش دهید.

اگر می‌توانید به پسرم یاد بدهید که در اوج اندوه تبسم کند. به او بیاموزید که از اشک ریختن خجالت نکشد.

به او بیاموزید که می‌تواند برای فکر و شعورش مبلغی تعیین کند، اما قیمت گذاری برای دل بی‌معناست!

به او بگویید که تسلیم هیاهو نشود و اگر خود را بر حق می‌داند پای سخنش بایستد و با تمام قوا بجنگد.

در کار تدریس با پسرم ملایمت به خرج دهید، اما از او یک نازپرورده نسازید. بگذارید که او شجاع باشد، به او بیاموزید که به مردم اعتقاد داشته باشد.

متن بالا ترجمه نامه آبراهام لینکن به معلم فرزندش می باشد.

اگر شما بخواهید در آغاز سال تحصیلی جدید نامه ای به معلم فرزند خود بنویسید و درآن ده خواسته اصلی خود را از این که او را به معلم و مدرسه می سپارید . بیان کنید، چه خواهید نوشت؟

 منبع: تبیان


+کورش زارعی بهجانی سه شنبه 86 مهر 3  11:49 صبح پیام تو تنها اتفاقیست که نیفتاده‌ست ()  

  

 آیا ما این گونه عاشقیم؟!

عاشقی را در شرقیه‏ی بغداد هزار تازیانه بزدند. از دست نشد و از پای در نیامد.

زاهدی بدو رسید و از وی حال پرسید.

گفت: «محبوب من حاضر بودی و من به قوت مشاهده‏ی او، این را تحمل می‏کردم».

منبع: کتاب منظره‌ی مرگ

 


+کورش زارعی بهجانی چهارشنبه 86 مرداد 24  10:46 صبح پیام تو تنها اتفاقیست که نیفتاده‌ست ()  

  

 شفای ناشی از رهایی

    

     خانمی بازرگان که از مرضی نامعلوم درد می‌کشید به یک سخنرانی در باره‌ی توانگری رفت. در کف پایش دردی داشت که پزشکان از تشخیص آن عاجز مانده و گفته بودند بهتر است به جای جراحی صبر کند شاید خود به خود برطرف شود.

     در طول سخنرانی توجهش به قدرت شفابخش رهایی معطوف شد. پس تصمیم گرفت که درد پا و بیماری‌اش را به خدا بسپارد. نیمه شب از درد پا بیدار شد. دید که پوست پایش شکاف برداشته و خون و چرک از آن بیرون می‌آید. احساس کرد که از شر درد خلاص شده است. خودش پایش را پانسمان کرد و از چند ساعت بعد توانست به آسانی راه برود. به زبان آوردن کلام رهایی، برایش شفا و رهایی راستین آورد.

برگرفته از کتاب: «چشم دل بگشا» نوشته کاترین پاندر


+کورش زارعی بهجانی چهارشنبه 86 مرداد 17  9:34 صبح پیام تو تنها اتفاقیست که نیفتاده‌ست ()  

<      1   2   3      >

 لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شفاعت دوستان فاطمه(س) از دیگران
زینب(سلام الله علیها) شاخه‏ای از درخت نبوت
عزراییل امروز مهمان خانه ی شماست!
سال نو و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
سال 2010 سال مرگ اوباما و خواری مبارک
بیت های محرمیه
کربلا فرصت عاشقانه ی زمین است
سبز سرخ!
از تل زینبیه تا خیمه‏گاه یک دنیا معرفت
بین‏الحرمین قطعه‏ای از بهشت است.
[عناوین آرشیوشده]

امکانات

خانه

[ RSS ]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

 

در باره خودم

 

 نمایش تصویر در وضیعت عادی

کورش زارعی بهجانی
شهید شماره 14

لوگوی وبلاگ

 

پیوندهای روزانه

بهجانی دات کام [69]
بهجان نیوز [76]
[آرشیو(2)]

بازدیدهای وبلاگ

یکشنبه 103 آذر 4

امروز:   43   بازدید

دیروز:   20   بازدید

تعداد   284437   بازدید

لوگوی دوستان



لینک دوستان

همسفر مهتاب
آیه های انتظار
تکنولوژی کامپیوتر
رمز موفقیت
آدم و حوا
مقالات مشاوره و روانشناسی
کلک بهار
فلورانس مهربون
نگاهم برای تو
دم مسیحائی
مشاوره و مقالات روانشناسی
پله پله تا خدا
پیکان
صدای عدالت
تا ریشه هست جوانه باید زد
خلوت تنهایی
برگ نگاه
زیر آسمان خدا
یعسوب
سورفیلم
راز گشا
به خود آییم و بخواهیم
شهدای بهجان
کلبه احزان
سور فیلم
مرکز مجازی مهدویت
موعود
به سوی ظهور
شبکه اطلاع رسانی حضرت مهدی(عج)
طاووس بهشت
سایت رسمی مسجد مقدس جمکران
کانون انتظار
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت
مرکز اطلاع رسانی امام مهدی ارواحنا
ابا صالح عجل ا...
نشریه ساعت صفر ویژه امام زمان(عج)
شیعه سرچ
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت(ع)
بهجانی دات کام
بندیر
بسوی اعتدال
عروسک کوکی
سایت علویون
بوی سیب
گنجهای معنوی
راز گل سرخ

آوای سیب صبح

آرشیو

اخبار
پیامبر و امام زمان(عج)
امام زمان(عج)
معصومین(ع)
زندگی و مرگ
عیدانه
ایام و اعیاد
مذهبی
اجتماعی
ادبی
طنز
قرآن کریم

جستجو در وبلاگ

 :جستجو

اشتراک

 

طراح قالب

sibesobh.parsiblog.com